زمانی که با فرد جدیدی آشنا میشوید، مدام با این سوال در ذهن خود کلنجار میروید که آیا همان فردی است که در زندگی شما میماند یا نه؟ در تلاش برای یافتن پاسخ سوال، با سرنخهای حسی ظریفی مواجه میشوید که نباید آنها را نادیده بگیرید، به ویژه اگر احساس بدی دارید. در این مقاله بیشتر به موضوع حس ششم و اعتماد به آن صحبت خواهیم کرد.
حس ششم و سرنخها
حس ششم احساس کوچک اما شدیدی است که میتواند ذهن شما را درگیر کند. اگر در موقعیت خاصی هستید و باید تصمیم بگیرید، حس ششم شما تلاش میکند چیزی را به شما بگوید که ممکن است درست باشد. افراد زیادی هستند که میتوانند داستانهایی درباره حس ششم تعریف کنند. اما آیا واقعا حس ششم قابل اعتماد است؟
حس ششم، یادگار تکامل
امنیت همیشه جزء اولویتهای زندگی تمامی موجودات بوده، هست و خواهد بود. اجداد ما از تمامی حواس خود یعنی لامسه، بویایی، چشایی، شنوایی و بینایی برای تشخیص خطرات استفاده میکردند. آنها از فاصله دور با بررسی وضعیت بدنی، راه رفتن، لباس، ابزارها و غیره دوست را از دشمن تشخیص میدادند. در پی تکامل، شهرها ساخته شدند و ارتباط انسانها نزدیکتر شد. در نتیجه این نزدیکی، ما زمان کمتری برای مشاهده و بررسی داریم. این برعکس روشی است که اجداد ما انجام میدادند. این تغییرات باعث شد که ما اکنون نسبت به مشاهدات خود حساستر شویم. به همین دلیل است که وقتی کسی به ما خیره میشود، احساس معذب بودن میکنیم.
ما باید به اطراف خود نگاه کنیم و به صدای درونی خود گوش بدهیم. باید مراقب باشیم که مشکلی وجود نداشته باشد. احساس ما نسبت به چیزی میتواند تصویر ما از آن را کامل کند. اگر اصل مشاهده و بررسی را رعایت نکنیم، ممکن است در شرایط اجتناب ناپذیر و حوادث گرفتار شویم. قربانیان افراد بیمار و خطرناک، جملهای دارند که تقریبا همه آنها آن را تکرار کردهاند، ” من باید به صدای قلبم گوش میدادم. من میدانستم که چیزی در مورد آن مرد درست نیست، من فقط نتوانستم به یک چیز اشاره کنم.”
جو ناوارو، مامور سابق ضد جاسوسی اف بی آی از تجربیات خود در عملیاتهای مختلف میگوید زمانی که حس ششم به او میگفت:” وارد ساختمان نشو و منتظر گروه پشتبان باش. ” اگر حس ششم خود را نادیده میگرفت، وارد ساختمان شده و مورد تیراندازی قرار میگرفت. اما احساسش او را از خطر برحذر میداشت و تلاش میکرد او را از ورود به ساختمان منصرف کند.
ما به گونهای تکامل یافتهایم که به کوچکترین ورودیهای حسی، واکنش فوری نشان دهیم. البته این به این معنی نیست که ما نباید مهارتهای خود را تقویت کنیم و فقط از خطرات فرار کنیم. ما باید مهارتهای مشاهده و بررسی خود را قوی کنیم تا در زمان مناسب واکنش درست نشان دهیم. مشاهده به معنی قضاوت کردن دیگران و تعیین خوب و بد نیست. بلکه به معنی تفسیر حرکات، صحبتها و تلاشهای افراد برای برقراری ارتباط است تا نسبت به موقعیتی که در آن هستیم، آگاه شویم. مشاهده تنها دیدن نیست، درک کردن و گوش دادن به احساسات نیز میباشد.
مهارت مشاهده و حس ششم
مهارت مشاهده خوب و دقیق این فرصت را به ما میدهد که آن چه دیگران درباره ما فکر میکنند، احساس میکنند و همینطور قصد و نیت آنها را امتحان کنیم و به اطمینان برسیم. هر چه زودتر بفهمیم آنها مهربان، همراه و صادق یا دورو و خودخوا هستند، بیشتر میتوانیم از خود مراقبت کنیم و از بروز خسارت سنگین و آسیب روحی جلوگیری کنیم. ممکن است بعد از اعتماد به حس ششم و شناختن آنها، با خود بگوییم که از خطر نجات یافتیم. مشاهدهگر بودن به این معنی نیست که به انسانی منفور و مزاحم تبدیل شوید. هدفمند بودن در مشاهدات دقیق و جدی گرفتن اتفاقات سرزده و ناگهانی، میتواند نتایج مثبتی در زندگی به همراه داشته باشد.
ممکن است این سوال ایجاد شده باشد که چه چیزی را باید مشاهده کنیم؟ در واقع شما باید احساس خود را به دقت رصد کنید تا مشاهدات دقیقتری از محیط اطراف خود و نوع رفتار انسانها به دست آورید.
به عنوان مثال در ساعاتی که هوا تاریک است، در حال پیادهروی به سمت خانه خود هستید. در این حالت احساس میکنید که رفتار شخص خاصی مشکوک است و انگار شما را دنبال میکند. مورد تعقیب واقع شدن احساس ناامنی در شما ایجاد میکند و شما متوجه خطر میشوید. حال که حس ششم شما در حال هشدار دادن است، اگر به آن اهمیت دهید، با هوشیاری به دنبال رفع خطر خواهید بود. اما اگر به آن اهمیتی ندهید، ممکن است با مشکل مواجه شوید.
برای اینکه بتوانید به حس ششم خود اعتماد کنید، از خود بپرسید این موقعیت یا فرد چه احساسی در من ایجاد میکند؟ ناامنی یا امنیت؟ معذب بودن یا راحت بودن؟ کافیست به حس ششم خود گوش دهید تا از سردردهای آزاردهنده در امان باشید.
شاید دوست داشته باشید سرنخهای احساسی را نادیده بگیرید و دوستی و ارتباط خود با دیگران را حفظ کرده و برای آن تلاش کنید. اما باید بدانید که ناخودآگاه ما یا همان حس ششم ما وظیفه محافظت از ما را همیشه انجام میدهد و تلاش میکند درباره آن چه که دیگران انجام میدهند به ما هشدار دهد. تنها کاری که ما باید انجام دهیم این است که برای مشاهده و تشخیص احساساتمان آماده شویم.
امروزه اهمیت مشاهده و رصد دیگران کمتر از هزاران سال پیش و زمان زندگی اجدادمان نیست. با توجه به تغییر فرم زندگی و نزدیک شدن انسانها به یکدیگر و دیدن روزانه دهها نفر، باید مهارت مشاهده خود را تقویت کنیم و حس ششم قویتری پیدا کنیم تا بتوانیم انسانها را سریعتر و دقیقتر بشناسیم. هر چه مهارت مشاهده ما بیشتر تقویت شود، نسلهای بعدی نیز مهارت بالاتری داشته و میتوانند دوست و دشمن را بهتر بشناسند.
سخن پایانی
حس ششم احساسی شدید اما کوچک است که اعتماد به آن همیشه آسان نیست. زمانی که با اعتماد به حس ششم از خطری پیشگیری میکنیم، خوشحال میشویم و زمانی که به حس ششم خود گوش نمیدهیم و گرفتار مشکل میشویم، پشیمان میشویم و خود را سرزنش میکنیم.
سوالات متداول
بیمارانی که درباره زمان مرگ خود صحبت میکنند نیز بر اساس حس ششم عمل میکنند؟
داستانهای مختلفی از افراد فوت شده به ویژه بیماران نقل شده است که مدتی قبل از مردن، درباره مرگ خود صحبت کردهاند. بستگان، دکترها و پرستاران بیمارستانها اغلب درباره اینکه بیمار خود میدانست روزها یا لحظات پایانی عمرش را میگذراند، صحبت میکنند. عصبشناسان فرضیات مختلفی در این باره دارند اما نتوانستهاند تصویر دقیقی از آن ارائه کنند.
ممکن است حس ششم تحت تاثیر ترسهای ما باشد؟
حس ششم تلاش میکند از ما محافظت کند. پس طبیعی است که ما را از وارد شدن به برخی مکانها، ارتباط با بعضی افراد و انجام کارهای خطرناک بترساند. در این باره کتاب The Gift of Fear نوشته گاوین دی بکر را پیشنهاد میکنیم.
منبع