روابط عاشقانه گاهی اوقات می توانند بسیار چالش برانگیز شوند، حتی زمانی که هر دو طرف کاملا متعهد هستند و دوست دارند رابطه را ادامه دهند. اگر شما و شریکتان در حال گذراندن مرحلهای هستید که مشکلات یا کشمکشهایتان افزایش پیدا کرده، یا حتی اگر فقط میخواهید رابطتان را بهبود ببخشید، ممکن است زوج درمانی بتواند به شما بسیار کمک کند. اگر هم شریک زندگی شما تمایلی به درخواست به شرکت در جلسات زوج درمانی ندارد، میتوانید به تنهایی از حمایت و کمکهای یک زوج درمانگر برخوردار شوید.
زوج درمانی چیست؟
زوج درمانی شکلی از روان درمانی است که میتواند به شما و شریکتان در بهبود روابطتان کمک کند. اگر مشکلاتی در رابطه عاطفی خود دارید، صرف نظر از اینکه در چه مرحلهای از رابطه هستید، میتوانید برای کمک به بازسازی و بهبود رابطهتان به یک زوج درمانگر مراجعه کنید. زوجدرمانی میتواند در طیف گستردهای از مسائل مربوط به رابطه، از جمله بحثها و درگیریهای مکرر، رسیدن به بنبست در رابطه، مسائل مربوط به رابطه جنسی، ناباروری، اختلال سوء مصرف مواد یا الکل، اختلالات افسردگی و اضطراب، افشای خیانت، اختلاف بر سر تربیت فرزندان و یا مشکلات ناشی از استرسهای بیرونی مفید باشد.
به علاوه زوج درمانی در زمینه اتخاذ یک سری تصمیمات مهم و دوراهیهای بزرگ، مثل طلاق، ازدواج، سقط جنین یا نگه داشتنش و یا نقل مکان به شهر یا کشور دیگر برای کار یا تحصیل یکی از طرفین، میتواند بسیار کمککننده باشد.
زوج درمانی که اغلب کوتاه مدت هم هست، میتواند به شما کمک کند تا روی رابطه خود کار کنید، احساساتتان را بیان کنید، در مورد مسائل مختلف با شریک زندگیتان صحبت کنید و تعارضات را حل کنید. زوج درمانی می تواند به افزایش درک، احترام، محبت و صمیمیت بین شما و همسرتان کمک کند و در نهایت منجر به این شود در کنار هم شادتر و خوشبختتر باشید.
زوج درمانی نیز مانند سایر اشکال درمانهای مبتنی بر صحبت کردن، با هدف تسکین پریشانی افراد و بهبود عملکرد آنها در حوزه مهم زندگی انجام میشود. اما بر خلاف سایر اشکال روان درمانی، در زوج درمانی معمولاً به غیر از درمانگر سه شرکتکننده در اتاق حضور دارند؛ یعنی خود زوجین و رابطهای که میان آنها جریان دارد.
در یک عمل بسیار پویا، زوج درمانگر به طور بیطرفانه بین این سه تعادل برقرار میکند. به طور معمول، زوجین به دنبال درمان میروند، زیرا دیدگاههای متناقض و متفاوتی در مورد تجربیات یکسان دارند و یک یا هر دو طرف به شدت مضطرب اند. به علاوه ممکن است که یکی از طرفین بیشتر از دیگری به دنبال زوج درمانی باشد یا نسبت به آن امیدوارتر باشد.
در جلسات زوج درمانی چه خبر است؟
اغلب جلسات زوج درمانی به طور مشترک و با حضور هر دوی زوجین برگزار میشود. گاهی نیز ممکن است زوج درمانگر صلاح بداند که برای به دست آوردن اطلاعات مهمی در مورد رابطه، با هر یک از زوجین به طور جداگانه و تنها صحبت کند، اما تقریباً همیشه این کار با اجازه دیگری انجام میشود.
گاهی اوقات نیز ممکن است یکی از زوجین برای پیدا کردن راهی برای ایجاد تغییر در یک رابطه آشفته، به تنهایی به یک زوج درمانگر مراجعه کند، چرا که که شریک زندگی او تمایلی به شرکت در جلسات زوج درمانی ندارد. در چنین شرایطی احتمالاً درمانگر سؤالات زیادی میپرسد، سوالاتی که ممکن است در مورد خانواده اصلی هر دو نفر باشد و برخی باورها یا دیدگاه فرد را نیز به چالش بکشد.
زوج درمانگرها در اختلافات طرف هیچ کس را نمیگیرند، اما ممکن است در مورد رفتارهای فردی که به مشکلات دامن میزند و آنها را شدت میبخشد، صحبت کنند. مطالعاتی که در مورد روابط انجام شده است، کاملاً ثابت کرده است که هر دوی زوجین به طور مشترک در ایجاد اکثر مشکلات نقش دارند. هدف درمان معمولاً نزدیک کردن شرکا به یکدیگر و یا در نهایت پایان دادن هوشمندانه یک شراکت است.
در زوج درمانی و در فرآیند حل مشکلات و تعارضات، زوجین میآموزند که برای شریک زندگی خود و همچنین خودشان شفقت و مهربانی داشته باشند، آنها روشهایی برای مدیریت سازنده احساسات منفی و ناخوشایند خود یاد میگیرند و آن احساساتی را که در ابتدا آنها را به سمت یکدیگر جذب کرده بود، احیا میکنند. بین جلسات، معمولاً از زوجین خواسته میشود که بینشها، رفتارها و مهارتهای حل مسئلهای را که در درمان کسب میکنند، در خانه تمرین کنند.
رویکردها مختلف در زوج درمانی:
طیف وسیعی از رویکردها برای زوج درمانی وجود دارد که هر کدام از آنها از لحاظ تجربی امتحان شدهاند. اگرچه این رویکردها ممکن است برآمده از نظریههای متفاوتی باشند، اما همه آنها یک هدف دارند: بهبود عملکرد زوجین، ایجاد معنای عمیق در رابطه آنها و ایجاد رضایت در هر دو طرف. اکثر زوج درمانگران با چندین رویکرد آشنا هستند تا در صورت لزوم انعطافپذیری به خرج دهند و از رویکردهای مختلف و تکنیکهای آنها بهطور همزمان استفاده کنند. رویکردهایی که در زوج درمانی وجود دارند شامل موارد زیر میشوند:
روش گاتمن:
روانشناسانی به نام جان گاتمن و همسرش جولی گاتمن مبدع این روش اند و آنها برای بیش از 40 سال عناصر و اجزای یک رابطه پایدار را شناسایی و بررسی کردند.
یکی از اصول مهم روش گاتمن این است که زوجین پنج برابر بیشتر از احساسات منفی به تعاملات مثبت نیاز دارند، زیرا بیشتر از اینکه احساست مثبت یک رابطه را بهبود ببخشند، احساسات منفی مانند حالتهای تدافعی و تحقیر به یک رابطه آسیب میزنند. در نتیجه، درمان بر توسعه مهارتها و درک لازم در طرفین برای حفظ علاقه و تحسین، روی آوردن به یکدیگر برای برآورده کردن نیازهایشان و مدیریت تعارض متمرکز است. همچنین بر چگونگی واکنش زوجین و ترمیم رابطه زمانی که موجب رنجش یکدیگر شدهاند، تمرکز میکند.
زوجهایی که وارد زوجدرمانی به روش گاتمن میشوند ابتدا یک فرآیند ارزیابی را پشتسر میگذارند، سپس چارچوب درمانی و مداخله مشخص میشود. ارزیابی یک جلسه مشترک با زوجین است و به دنبال آن مصاحبههای فردی با هر یک از زوجین انجام میشود. زوجها پرسشنامهها را تکمیل میکنند و سپس بازخورد دقیقی در مورد رابطهشان دریافت میکنند.
رزرو وقت با زوج درمانگر
در مورد دفعات و مدت جلسات زوجین به همراه درمانگر تصمیم میگیرند. مداخلات درمانی برای کمک به زوجین در تقویت روابطشان در سه زمینه اصلی طراحی شده اند: دوستی، مدیریت تعارض، و ایجاد معنای مشترک. زوجین یاد میگیرند که الگوهای تعارض منفی را با تعاملات مثبت جایگزین کنند و آسیبهای گذشته را ترمیم کنند. مداخلاتی که برای افزایش صمیمیت و نزدیکی طراحی شدهاند، در جهت بهبود دوستی، تعمیق ارتباط عاطفی و ایجاد تغییراتی که اهداف مشترک زوجین را افزایش میدهند، استفاده میشوند. پیشگیری از عود نیز در این روش مورد توجه قرار میگیرد.
زوج درمانی به روش گاتمن برای چه زوجهای مناسب است؟
روش گاتمن یک روش درمانی گسترده است که به همه زوجین، در هر سنی و در هر مرحلهای از رابطه خدمات ارائه میدهد. یک مطالعه 12 ساله که توسط گاتمن انجام شده است نشان داده است که زوجین دگرجنسگرا و همجنسگرا از روش گاتمن به طور مشابه سود خواهند برد. این روش را می توان برای بسیاری از مشکلات رابطه به کار برد، اما ممکن است به ویژه برای آن دسته از زوجینی مفید باشد که:
گرفتار درگیریها و تعارضات مزمن شدهاند، در حال کنار آمدن با خیانت اند، مشکلات ارتباطی در رابطه خود دارند، رابطه آنها راکد شده است یا از لحاظ عاطفی فاصلهای میان خود احساس میکنند و یا با مشکلاتی بر سر مسائلی خاص، مانند پول، فرزندپروری یا رابطه جنسی روبرو شدهاند.
مطالعه بیشتر : مشکلات ارتباطی زوج ها
روش درمانی گاتمن مبتنی بر الگوهای تعامل زوجین است و شرکا مهارتهایی برای ساختن رابطه و حل مسئله را با هم یاد میگیرند و اجرا میکنند.
روند جلسات زوج درمانی به روش گاتمن چگونه طی میشود؟
همان طور که گفته شد زوجین درمان را با یک فرآیند ارزیابی و یک مرور کلی از چیستی روش گاتمن آغاز میکنند. در ادامه جلسات:
- هر یک از شرکا با به اشتراک گذاشتن تاریخچه خود، نگرششان به رابطه و اهداف خود برای درمان، با درمانگر ارتباط برقرار میکنند.
- درمانگر تلاش میکند به بازرسی کامل و دقیق ابعاد مختلف رابطه آنها بپردازد، و به بحث در مورد موضوعی که شرکا در مورد آن اختلاف نظر دارند، مینشیند.
- درمانگر به زوجین در مورد مؤلفههای یک رابطه سالم که در طی تحقیقات بدست آمده است توضیح میدهد.
- تقویت علاقه و احترامی که برای اولین بار زوجین را گرد هم آورده است مورد توجه قرار میگیرد.
- درمانگر به طور مستقیم در مورد مهارتهای تعاملی و ایجاد اعتماد آموزش میدهد.
- به زوجین ابزارهایی برای بررسی و حفظ سلامت رابطه بعد از درمان هم داده میشود.
روش گاتمن نه تنها بر ارائه مهارتهای عملی برای مدیریت روابط، بلکه بر ارائه بینش عمیقتر در مورد چگونگی توسعه پویایی در روابط تمرکز دارد. طول درمان هم بستگی به شدت چالشهای زوجین دارد و تصمیمی است که در نهایت که توسط زوجین و درمانگر گرفته میشود. در برخی موارد نیز، مانند زوجینی که در بحران شدید قرار دارند، درمان به طور فشرده در طول دو تا چهار روز انجام میشود.
بای پشتیبانی و رزرو وقت با ما در ارتباط باشید : واتس اپ
روش گاتمن بر اساس دههها تحقیق و مشاهده در مورد نحوه تعامل زوجین ساخته شده است. گاتمن دریافت که منفیگرایی تأثیر شدیدی بر مغز ما میگذارد، و اگر زوجها برای مقابله با منفیگراییهای خود اقداماتی انجام ندهند، از نظر عاطفی روز به روز از هم دورتر میشوند. در روش گاتمن، حالات ذهنی و رفتارهایی که زمینه ساز صمیمیت اند، شناسایی میشوند و به آنها پرداخته میشود تا به شرکا کمک شود جهتگیری مثبتی نسبت به یکدیگر داشته باشند و بتواند در شرایط ناراحت کننده دوام آورند.
دکتر جان و جولی گاتمن 9 جزء از روابط سالم را شرح دادهاند که به عنوان نظریه خانه روابط[1] شناخته میشود و روش درمانی خود را بر اساس آن 9 جزء شکل دادهاند . این 9 جزء شامل موارد زیر میشود:
- نقشه عشق بسازید:
چقدر دنیای درون روانی شریک زندگی خود، تاریخچه او، نگرانیها، استرسها، شادیها و امیدهای او را میشناسید؟ زوجینی که رابطه خوبی دارند، برای اینکه نقشه عشق خود را به روز نگه دارند، مدام از یکدیگر سوال میکنند.
- محبت و تحسین خود را به اشتراک بگذارید:
این سطح بر میزان محبت و احترام در یک رابطه متمرکز است. برای تقویت علاقه و تحسین، ابراز قدردانی و احترام کنید.
- به جای دوری کردن، به یکدیگر نزدیک شوید:
نیازهای خود را بیان کنید، به تلاشهایی که از سمت شریکتان برای برقراری ارتباط، ابراز نیاز و جلب توجه انجام میشود آگاه باشید و به آنها پاسخ دهید. لحظات کوچک زندگی روزمره اند که جزء به جزء یک رابطه را میسازند.
- دیدگاهی مثبت داشته باشید:
رویکردی مثبت در مورد حل مشکلات و موفقیت تلاشهایی که برای بازسازی رابطه انجام میشود، داشته باشید. وقتی دیدگاهی مثبت داشته باشید، کمتر استباطی منفی از رفتارهای شریکتان که از نظرتان مطلوب نیست خواهید داشت. وقتی نگرشی مثبت در رابطه شما وجود داشته باشد، پاسخهای مثبت هم شما و هم شریکتان بر پاسخهای منفی غلبه خواهد داشت.
- تعارضها را مدیریت کنید:
در روش گاتمن بر”مدیریت” تعارض به جای “حل” تعارض تمرکز میشود، زیرا این باور وجود دارد که وجود تعارض در رابطه طبیعی است و حتی دارای جنبههای کاربردی و مثبت است. سعی کنید این درک را پرورش دهید که بین رسیدگی به مشکلات دائمی و مشکلات قابل حل تفاوتهایی اساسی وجود دارد. همچنین در مدیریت تعارضات بسیار مهم است که به چگونگی بیان شکایت یا انتقاد خود دقت کنید و آن را با لحنی آرام و دور از اهانت و حمله بیان کنید.
- رویاهای زندگی را به حقیقت تبدیل کنید:
فضایی ایجاد کنید که شریک خود را تشویق کند تا صادقانه در مورد امیدها، ارزش ها، اعتقادات و آرزوهای خود صحبت کند، رویاهای او را به رسمیت بشناسید و برای رسیدن به آنها او را حمایت کنید.
- ایجاد معنای مشترک:
هر فرد بنا به تجربیاتی که در زندگی خود داشته است، مجموعهای منحصر به فرد از معیارها و باورها را برای خود ساخته است. اشتراک در بین زوجین خوب است اما لزومی ندارد تمام معیارها، ارزشها و باورهایتان یکسان باشد. مهم این است که شما بتوانید با هم در مورد باورها و ارزشهایتان گفت و گو کنید. در مورد اینکه چه هدفی به زندگیتان معنا و مفهوم میبخشد صحبت کنید تا به معنای مشترکی برسید.
- اعتماد کنید:
این حالت زمانی اتفاق میافتد که شخص بداند که شریک زندگیاش فقط منافع و خواستههای خود را در نظر نمیگیرد و به گونهای عمل و فکر میکند تا منافع و خواستههای او را هم در نظر بگیرد. به عبارت دیگر، “من میدانم شریک من پشت من است و برای من حضور دارد”.
- تعهد داشتن:
این به این معنی است که باور کنید (و بر اساس این باور عمل کنید) که رابطه شما با این شخص چه خوب و چه بد سفری مادام العمر است، (به این معنی که اگر اوضاع بد شود، هر دو برای بهبود آن تلاش خواهید کرد). این به این معناست که به جای بزرگنمایی ویژگیهای منفی شریک زندگیتان، قدردان ویژگیهای مثبت او باشید.
درمان متمرکز بر هیجان:
یک روش دیگر در زوج درمانی، روش متمرکز بر هیجان است. در این رویکرد باور بر این است که مشکلات ارتباطی در مجموع از انکار احساسات و نیازهای دلبستگی ناشی میشوند که چرخههای تعاملی منفی و الگوهای ارتباطی ناسالمی را ایجاد میکنند. این رویکرد درمانی، بازیابی پیوند فیزیکی و عاطفی زوجین را بهترین اهرم برای تغییر در رابطه میداند. درمانگر با تکیه بر نظریه دلبستگی، زوجین را تشویق میکند تا به آنچه در زیر خشم یا دوری جویی آنها نهفته است دسترسی پیدا کنند، آن هیجانات زیربنایی را بپذیرند و آنها را بیان کنند. افشای آسیبپذیری و در میان گذاشتن نیازها و هیجانات به ابزاری قدرتمند برای برانگیختن پاسخگویی شریک، افزایش صمیمیت و ایجاد راهحلهایی موثر تبدیل میشود.
تکنیکهای درمان متمرکز بر هیجان:
فرآیند تغییر از طریق زوج درمانی متمرکز بر هیجان در یک سیستم کاملاً تعریف شده شامل نه مرحله است، که این نه مرحله در سه مرحله کلی قرار میگیرند. این سه مرحله کلی عبارتند از:
- تنش زدایی: این مرحله بر شناسایی الگوهای تعامل منفی که به تعارض کمک می کند، شناسایی احساسات منفی مرتبط با مسائل دلبستگی، و چارچوببندی مجدد این مسائل متمرکز است. این فرآیند به زوجین کمک میکند تا ببینند که چگونه ناامنیها و ترسها ممکن است به رابطه آنها آسیب بزند. آنها یاد میگیرند که از نظر عاطفی در دسترس، همدل و درگیر باشند و پیوند دلبستگی و امنیت را در رابطه خود تقویت کنند.
- تجدید ساختار: در این مرحله، هر یک از شرکا یاد میگیرند که احساسات خود را به اشتراک بگذارند و نسبت به یکدیگر پذیرش و شفقت نشان دهند. این مرحله به هر شرکا کمک میکند تا به نیازهای شریک خود پاسخگوتر باشد. در این فرآیند تلاش بر این است که تعارض زوجین کاهش پیدا کند و در عین حال پیوند عاطفی امنتری ایجاد شود. زوجین یاد میگیرند که احساسات عمیق و نهفته مربوط به زخمها و آسیبهای خود ابراز کنند و برای برآورده شدن نیازهای خود درخواست کنند.
- تحکیم: در مرحله آخر، درمانگر به زوجین کمک میکند تا روی استراتژیهای ارتباطی جدید و تمرین مهارتها هنگام تعامل با یکدیگر کار کنند. این فرآیند میتواند به زوجین کمک کند تا ببینند چگونه توانستهاند تغییر کنند و چگونه الگوهای جدید تعاملی از تعارض جلوگیری میکند. توالیهای جدیدی از تعاملات رخ خواهند داد و الگوهای جدید جایگزین الگوهای قدیمی و منفی خواهند شد. با دیدن الگوهای جدیدی از تعاملات، این چرخههای رفتاری جدید و مثبتی که شکل گرفتهاند تقویت خواهند شد و به تدریج تغییراتی دائمی ایجاد خواهد شد. اینگونه رابطه به یک پناهگاه و محیطی شفابخش برای هر دو طرف تبدیل میشود.
زوج درمانی متمرکز بر هیجان در چه حوزههایی میتواند مفید و موثر باشد؟
این رویکرد درمانی میتواند برای زوجینی که با تعارضات و پریشانیهای ناشی از ارتباطات ضعیف دست و پنجه نرم میکنند، بسیار مفید باشد. زوجینی که میتوانند از زوج درمانی متمرکز بر هیجان بهرهمند شوند عبارتند از زوجینی که که یکی از آنها یا هر دو آنها دارای با موارد زیر روبرو اند:
اعتیاد، افسردگی، بیماری مزمن، اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)
همچنین ثابت شده است که زوج درمانی متمرکز بر هیجان یک رویکرد قدرتمند برای زوجینی است که تجربه خیانت یا سایر حوادث آسیبزنندهتر را، چه اخیرا و چه در گذشته، داشتهاند.
زوج درمانی متمرکز بر هیجان چه مزایایی دارد؟
این رویکرد درمانی چندین مزیت دارد که زوجین میتوانند از آنها بهره ببرند. برخی از این مزایا عبارتند از:
عملکرد عاطفی بهتر: زوج درمانی متمرکز بر هیجان، زبانی را برای وابستگی سالم بین شرکا فراهم میکند و به حرکتها و لحظات کلیدی که روابط عاشقانه بزرگسالان را تعریف میکنند، دقت میکند. هدف اولیه این مدل گسترش و سازماندهی مجدد پاسخهای عاطفی زوجین است.
پیوندهای قوی تر: زوج درمانی متمرکز بر هیجان مبتنی بر تئوری دلبستگی است، که نشان میدهد دلبستگی بین افراد معمولاً یک پناهگاه امن، یک عقب نشینی از جهان و راهی برای به دست آوردن آسایش، امنیت و یک محافظ در برابر استرس است.
بهبود درک بین فردی: زوج درمانی متمرکز بر هیجان به افراد کمک میکند تا از نیازهای شریک زندگی خود آگاهتر شوند. به دلیل این آگاهی، آنها همچنین میتوانند به جای اتخاذ موضعی تدافعی یا عصبانی شدن، با نگاهی همدلانه به مشکلات گوش دهند و درباره آنها بحث کنند. درمان متمرکز بر هیجان میتواند واکنشهای خودکار و زیانبخش را که روابط را تهدید میکنند، از بین ببرد.
تاثیرگذاری زوج درمانی متمرکز بر هیجان:
زوج درمانی متمرکز بر هیجان عنوان یک مدل درمانی نقاط قوت زیادی دارد و اثربخشی آن توسط تحقیقات گستردهای پشتیبانی میشود و در حال حاضر یکی از معتبرترین (اگر نه بهترین) اشکال تجربی زوج درمانی در نظر گرفته میشود.
این رویکرد درمانی، مشکلات زوجین را ناشی از الگوهای منفی بین آنها میداند و تقصیرها را بر گردن خود شرکا نمیاندازد. روش درمان متمرکز بر هیجان میتواند راهی موثر برای زوجین باشد تا پیوندهای قویتر ایجاد کنند و روابط بهتری شکل دهند. تحقیقات نشان داده است که زوج درمانی متمرکز بر هیجان میتواند تعاملات بین شرکا را بهبود بخشد و میزان استرسی که آنها در روابط خود تجربه میکنند را کاهش دهد. یک بررسی سیستماتیک در سال 2019 نشان داده است که این روش درمانی راهی موثر برای بهبود رضایت زناشویی است. همچنین گفته میشود این بهبودی بسیار پایدار و بادوام است و شواهد بسیاری کمی از بازگشت مجدد مشکلات و تعارضات شدید وجود دارد.
از آنجایی که درمان متمرکز بر هیجان شامل بررسی احساسات و الگوهای منفیای میشود که به تعارضات در روابط دامن میزنند، میتواند کمی چالش برانگیز هم باشد. خود فرآیند درمان ممکن است منجر به تجربه احساساتی سخت یا شدید شود. ما به دلیل دلبستگی ناایمن، ممکن است هرگونه دوری یا جدایی حتی کوتاه مدت را در روابط نزدیکمان به عنوان خطر تعبیر کنیم. از دست دادن ارتباط با یک عزیز، احساس امنیت ما را تهدید میکند، به همین دلیل، برای محافظت از خود ممکن است به کارهایی که برای بقا یا کنار آمدن در دوران کودکی انجام دادهایم تکیه کنیم.
به همین دلیل است که ما به در بزرگسالی در روابط عاشقانه خود به طور ناخودآگاه، الگوهای ناسالمی که در سالهای کودکی شکل دادهایم را تکرار میکنیم. آن الگوهای شکل گرفته در کودکی، اگرچه در آن زمان مفید بودهاند و به کار ما آمدهاند ولی در بزرگسالی و در روابط بالغانه میتوانند بسیار دردسرساز باشند. هدف زوج درمانی متمرکز بر هیجان کمک به شناخت و درک این الگوها، تغییر آنها و جایگزینی آنها با الگوهای مفیدتر است و این فرآیند ممکن است گاهی دشوار باشد.
از سوی دیگر بسیار مهم است که برای گرفتن نتیجه مناسب هر دوی زوجین که در فرآیند شرکت کنند. اگر یک نفر تمایل کمتری برای مشارکت داشته باشد، این شیوه ممکن است کمتر موثر باشد.
ایماگو تراپی:
در سال 1980 میلادی دکتر هارویل هندریکس و دکتر هلن لاکلی هانت، رابطه درمانی ایماگو یا ایماگوتراپی را پایه گذاری کردند. واژه لاتین “imago” که به معنای “تصویر” است، اشاره دارد به “تصویر ناخودآگاه عشق”. ایماگو تصویری از کسانی است که در کودکی بیش از دیگران بر ما تاثیر گذاشتهاند. ما هنگام انتخاب همسر یا برقراری رابطه به طور ناخودآگاه جذب کسانی میشویم که ویژگیهای ایماگوی ما را داشته باشند.
در ایماگو تراپی باور بر این است که تجربیات و احساسات دوران کودکی از جمله، طردشدن، مورد انتقادهای شدید قرار گرفتن، و نادیده گرفته شدن و … در ازدواج یا روابط متعهدانه دوباره ظاهر میشوند و خود را نشان میدهند. در طی ایماگوتراپی، زوجین میآموزند که با یکدیگر همدلتر باشند و آسیبها و زخمهای کودکی یکدیگر را بهتر درک کنند. در نتیجه این درک بیشتر آنها به تدریج خوهند توانست تعارضهایشان را به فرصتی برای التیام، درمان و رشد تبدیل کنند، رابطهشان را بهبود بخشند و رابطهای آگاهانه شکل دهند.
رویکرد الن واچل[2]:
این یک رویکرد مبتنی بر قدرت است که شامل تمرکز بر نقاط قوت و جنبه های مثبت یک رابطه است. به جای گرفتن انگشت اشاره به سمت شریک خود و سرزنش او، بر تأمل و دروناندیشی تمرکز میکند. با این رویکرد، شرکا میتوانند استحکام رابطه را افزایش دهند و مسائلی مانند سرزنش کردن، انداختن همه تقصیرها بر گردن دیگری و بحث کردن در این مورد اینکه مقصر کیست و غیره را حل کنند.
زوج درمانی روان پویشی:
روان پویشی در درجه اول بر این مفهوم تمرکز دارد که همه ما در معرض انگیزههای ناخودآگاه هستیم که باعث میشود برخی از رفتارها و احساساتمان برایمان غیرقابل توضیح به نظر برسند. گاهی اوقات ما متوجه میشویم که یک سری الگوهای رفتاری را تکرار میکنیم و انتخابهایی می کنیم که نه تنها برای ما مفید نیستند، بلکه در نهایت به ما آسیب هم میرسانند.
با داشتن فضایی در درمان برای انعکاس احساسات خود با کسی که به ناخودآگاه و پیامهای زیربنایی آن آشناست است، میتوانیم سعی کنیم به برخی از این تجربیات عمیقاً مدفون آگاه شویم. پردازش این احساسات بسیار مفید است و به ما کمک میکند تا علت برخی از رفتارها و تصمیمات خود را بهتر بفهمیم. در رویکرد روان پویشی شما ضمن تمرکز بر زمان حال یاد میگیرید و آگاه میشوید که چگونه تجربیات گذشته بر رفتار و احساساتی که به نظر میرسد در زمان حال بیمعنی هستند تأثیر میگذارند.
روابط عاشقانه نیز تا حدی ریشه در ناخودآگاه ما و خواستههای پنهان آن دارند. شاید به نظر برسد ما افراد مهم زندگی خود را به دلایل بسیاری که کاملاً به آنها آگاه هستیم انتخاب میکنیم، اما عناصر ناخودآگاه نیز در کار هستند. ممکن است شرکایی که ما انتخاب میکنیم تاریخچه شخصی مشابهی با ما داشته باشند و یا باورهای ناخودآگاه مشترکی در مورد روابط و نحوه عملکرد آنها داشته باشند، که به نوعی در رابطهمان با یکدیگر آن تاریخچهها و باورهای مشترک “بازآفرینی” خواهند شد.
در زوج درمانی روان پویشی، مهمترین ابزار “رابطه” تلقی میشود و باور بر این است که رابطه بین زوجین به عنوان آیینهای بین گذشته و حال عمل میکند و بهترین دستاویز برای فهم بهتر زوجین و رابطه آنها است. در جلسات زوج درمانی روان پویشی این رابطه است که مراجع اصلی میشود، زیرا زوجین و مشاور سعی میکنند دریابند هر یک از طرفین آگاهانه و ناخودآگاه از طریق “رابطه” چه چیزی را با خود به همراه میآورد. با تأمل در این مورد به روشهایی برای درک مؤثرتر مسائل درون رابطه و مسائل بین فردی دست پیدا خواهید کرد.
روابط عاشقانه میتوانند عمیقترین ترسها و اضطرابهای درونی ما را برانگیزند، به همین دلیل زوج درمانگران روان پویشی عمیقاً با واکنشهای دفاعی و اضطرابهای زوجین کار میکنند. آنها زوجین را با اضطرابها و دفاعهایشان مواجهه میکنند و برای ایجاد تغییر تفسیر ارائه میدهند.
در واقع زوج درمانگر روان پویش در جهت کمک به زوجین برای رها شدن از چرخههای تعاملی منفی، از سطح قراتر میرود و به جای گذاشتن تمرکز خود فقط بر مشکل فعلی، به آنچه به این فرایندهای ناسازگار منجر میشود یعنی نیازها و حساسیتهای زیربنایی زوجین، امیدها و ترسهایشان نیز توجه میکند. زخمهایی که خوردهاند، تجربیاتی که آنها از عدم تایید داشتهاند، زمانهایی که احساس بیکفایتی کردهاند، جاهایی که ناکام شدهاند، ترسها و امیدهایی که دارد و همه وهمه مواردی اند که در زوج درمانی روان پویشی به آنها پرداخته میشود و زوجین با دنیای درون روانی یکدیگر بیشتر آشنا میشوند.
زوج درمانی رفتاری:
زوج درمانی رفتاری (BCT) شکلی از درمان است شامل شکل دادن به رفتارهای مثبت از طریق تقویت آن رفتارها و همچنین کاهش رفتارهای منفی است. زوج درمانی رفتاری معمولا مواقعی مورد استفاده قرار میگیرد یکی از شرکا با سوء مصرف مواد مخدر و یا الکل روبرو است و هم خودش و هم شریکش در جست و جوی کمک اند. هدف زوج درمانی رفتاری بهبود روابط زوجین در عین ایجاد حمایت برای جلوگیری از عود است. این به معنای افزایش فعالیتهای مثبت و بهبود ارتباطات بین شرکا، همراه با پذیرش و تغییر، برای تسهیل موفقیت در بهبودی از الکل و سایر مواد مخدر است.
در زوج درمانی رفتاری چه اتفاقی میافتد؟
زوجدرمانی رفتاری معمولاً شامل 12 تا 20 جلسه هفتگی در یک دوره 3 تا 6 ماهه است. جلسات میتوانند به محض اینکه شریکی که از اعتیاد رنج می برد در صدد ترک بر بیاید یا در حین یا حتی پس از درمان شروع شوند. زوج درمانگر رفتاری برای افزایش فعالیتهای مثبت، تعهد به رابطه، و بهبود ارتباطات، آموزشهایی را به زوجین میدهد. به طور مثال او رفتارهایی مانند گوش دادن فعال، ابراز احساسات، مذاکره در مورد درخواستها و نیازها، انجام کارهای محبت آمیز ناگهانی و … را به زوجین آموزش میدهد و برای یادگیری بهتر تکالیفی برای تمرین در منزل نیز به آنها میدهد.
زوج درمانی رفتاری مبتنی بر این ایده است که رفتارها به صورت مجزا رخ نمیدهند و از پاداشها و پیامدهای موجود در محیط تاثیر میپذیرند. پاداشها و پیامدها برای تقویت رفتارهای خاص و در عین حال مهار سایر رفتارها کار میکنند. اعضای خانواده افراد مبتلا به اختلال سوء مصرف الکل یا سایر مواد مخدر این توانایی را دارند که به پرهیز فردی که با اعتیاد درگیر است پاداش دهند و آن را تقویت کنند.
هنگامی که یکی از زوجین دچار اختلال سوء مصرف مواد است، زوجین اغلب مشکلات گستردهای در روابط خود دارند که سطوح بالایی از نارضایتی، پرخاشگری و بیثباتی را ایجاد می کند. اختلال عملکرد در رابطه و افزایش نارضایتی نیز با افزایش مصرف مواد و افزایش میزان عود همراه است. زوجدرمانی رفتاری با برهم زدن الگوهای مضر و بازسازی تعاملات زوجین تلاش میکند تا پرهیز طولانیمدت و پایداری ایجاد کند.
زوج درمان شناختی رفتاری (CBT):
این شکل از درمان شامل شناسایی و تغییر الگوهای فکری است که بر رفتار تأثیر منفی میگذارد. یعنی بر خلاف زوج درمانی رفتاری که تمرکز فقط بر رفتار است، در زوج درمانی شناختی رفتاری بر افکار زوجین نیز تمرکز میشود. زوج درمانگران شناختی رفتاری بر این باور اند که تغییر هیچ رفتاری بدون شناسایی شناختها و افکارهای پشت آن و پرداختن به آنها ممکن نیست. آنها معتقد یک سری شناختها و باورهای خاص در زوجین منجر به ایجاد اختلافات و تعارضات میشود.
یک زوج درمانگر شناختی رفتاری میتواند به هر یک از شرکا کمک کند تا هر گونه الگوی فکری ناسالم مرتبط با رابطه، آسیب پذیری و یا موضوعات مشابه را شناسایی کند و یاد بگیرد که آنها را به چالش بکشد تا کمتر باعث ایجاد احساسات یا رفتارهای مشکل ساز شوند. برخی از روشهایی که یک زوج درمانگر شناختی رفتاری ممکن است برای کمک به زوجین استفاده کند میتواند شامل موارد زیر باشد:
- شناسایی و مدیریت عوامل محرک:
غیرمعمول نیست که زخمهای قدیمی، آسیبهای گذشته یا ناامنیهای ما در یک رابطه عاشقانه برجسته شوند. بسیاری از اوقات ما ممکن است به دلیل تجربه منفیای که در گذشته داشتهایم، احساس برانگیختگی کنیم یا یک واکنش عاطفی قوی نشان دهیم که معمولاً با موقعیت موجود نامتناسب است. در روش زوج دمانی به شیوه شناختی رفتاری درمانگر میتواند به شما و شریک زندگیتان کمک کند تا موقعیتهایی را که معمولاً باعث تحریک یک یا هر دوی شما میشود شناسایی کنید و علت آن را بررسی کنید. سپس، او ممکن است به شما کمک کند تا تشخیص دهید که این موقعیتها چه زمانی اتفاق میافتند و دیدگاه خود را در لحظه تغییر دهید تا مکالمات آرامتری داشته باشید.
- به چالش کشیدن افکار خودکار:
یکی از اصول اساسی درمان شناختی رفتاری این است که همه ما افکار خودکار، یا قضاوتها یا نتیجهگیریهای خودکاری داریم، که فوراً در ذهن ما ایجاد میشوند. هنگامی که این افکار ناسالم یا بیش از حد منفی باشند، میتوانند منجر به احساسات و رفتارهای ناراحت کننده شوند. یک درمانگر شناختی رفتاری میتواند به زوجها کمک کند تا افکار خودکار و ناسالمی را که ممکن است هر دو نفر در رابطه با یکدیگر داشته باشند، تشخیص دهند و به چالش کشیدن آنها را تمرین کنند. به عنوان مثال، یک نفر ممکن است به طور خودکار فرض کند که هر زمانی که شریک زندگیاش خسته، مضطرب یا بدخلق است، به او و کاری که انجام داده است ربط دارد.
یک درمانگر شناختی رفتاری ممکن است به آنها کمک کند تا اعتبار آن فکر را تشخیص دهند و آنها را به چالش بکشند. این فرآیند ممکن است شامل استفاده از ارتباط کلامی برای پرس و جو در مورد ریشه خلق و خوی عزیزشان و درخواست توضیحات بیشتر باشد.
- شناسایی باورهای اصلی:
یکی دیگر از اصول مهم درمان شناختی رفتاری این است که افکار ما بر اساس باورهای اصلی ما شکل میگیرند. این باورهای ریشهدار اغلب در دوران کودکی شکل میگیرند و بسیاری از مردم قبل از درمان شناختی رفتاری به آنها آگاه نیستند. از آنجایی که باورهای اصلی میتوانند تأثیر مهمی بر افکار، احساسات و رفتارهای ما داشته باشند، شناسایی آنها میتواند در زمینه یک رابطه بسیار مفید باشد. باورهای اصلی ناسالم و ناکارآمد مانند احساس بیلیاقتی و بیارزشی یا این دیدگاه که ابراز احساسات نشانه ضعف است، میتواند منبع درگیری بین زوجین باشد. باز هم، آگاه شدن از آنها و تلاش آگاهانه برای تغییر آنها میتواند به یک زوج کمک کند تا رابطه خود را بهبود بخشند.
- تعیین اهداف برای تغییر:
هنگامی که زوجین از رابطه بین افکار، احساسات و رفتارهای خود و اینکه چه باورهایی ممکن است باعث ایجاد آنها شود آگاهی بیشتری پیدا کنند، میتوانند برای تغییر تلاش کنند. تعیین هدف در زمینه درمان میتواند ابزار قدرتمندی برای کمک به افراد برای “شناسایی رفتارهای خاص برای تغییر و همچنین چگونگی اجرای آن تغییرات” باشد. به عنوان مثال، یک زوج درمانگر ممکن است به یک زوج کمک کند تا هدفی را برای حل تعارضات به شیوهای آرامتر و یا هدفی را بررسیهای مکرر ارتباطات عاطفی خود طراحی کنند.
یادآوری یک نکته:
چالشهای تغییر: رویارویی با ترس از تغییر باورها و شخصیت
ایده تغییر باورها، افکار، احساسات و رفتارهای اصلی ممکن است برای برخی ترسناک به نظر برسد. به هر حال، اینها بیشترین بخش از شخصیت ما را تشکیل میدهند.
نقش درمانگران: راهنمایی در مسیر شناخت و تغییر خودآگاهانه
با این حال، یادآوری این نکته میتواند مفید باشد که هدف یک درمانگر شناختی رفتاری تغییر شخصیت شما نیست. وظیفه آنها این نیست که به شما بگویند به چه چیزی فکر کنید یا چه کسی باشید. در عوض، میتوانید درمانگر را بهعنوان یک ناظر عینی در نظر بگیرید که میتواند به شما کمک کند تا با باورها، افکار، احساسات و رفتارهای اصلیتان در تماس باشید، زیرا بسیار معمول است که ما روزانه به صورت خودکار به کارها خود ادامه دهیم، بدون اینکه قدمی به عقب برداریم تا دلیل انجام کارهایمان را تشخیص دهیم.
درمانگران صرفاً هستند تا نوری را بر آن بخشهایی از خودمان بتابانند که در غیر این صورت ممکن است آنها را نبینیم، و ابزاری را در اختیار ما قرار دهند تا در صورت تمایل آن بخشها را ارزیابی کنیم و تغییر دهیم.
در نهایت مهم است که به یاد داشته باشید که وظیفه یک زوج درمانگر، با هر رویکردی، این نیست که طرف کس خاصی را بگیرد یا درباره اینکه رفتار چه کسی در یک موقعیت خاص درست یا نادرست بوده است، قضاوت کند. باز هم، او به سادگی تسهیلکنندهای بیطرف است که میتواند به شما کمک کند تا با شریک زندگیتان بهتر ارتباط برقرار کنید و هر دوی شما بتوانید دیدگاه یکدیگر را بهتر ببینید و درک کنید. یک زوج درمانگر به طور خاص یک فضای امن بدون قضاوت ارائه میدهد که در آن زوجین میتوانند احساسات خود را صادقانه و سازنده بیان و ارزیابی کنند.
[1] The Sound Relationship House Theory
[2] Ellen Wachtel’s approach
مطالعه بیشتر : روانشناس ایرانی در سوئد
مطالعه بیشتر : گروه درمانی