بلوغ عاطفی یعنی من در مسیر رشد روانی با والدین و در محیطی بزرگ شده باشم که ازنظر عاطفی توانسته باشند من را به اندازه کافی و بطور مناسب تغذیه کرده باشند.
یعنی نیازهای من را بعنوان یک نوزاد و سپس کودک و نوجوان چه در مورد مسائل مادی و چه عاطفی، برآورده کرده باشند. نیازهای فیزیکی مانند خوراک و محیط خواب نیز میتواند خیلی رباتیک و خشک و یا خیلی با محبت و عاطفه براورده شود و این دو مدل زمین تا آسمان در روند رشدی کودک اثر متفاوت دارند.
فقط در مدل دوم است که میتوان انتظار داشت کودک عاطفه ای که نیاز داشته را دریافت کرده و تعامل عاطفی برقرار شده است، و میتوان امیدوار بود که این بده بستان و پیچ و خم این نوع تعاملات منجر به بلوغ عاطفی شود.
یعنی فرد از کودکی به کمک والدین بتواند کم کم با احساسات و عواطف آشنا شود، بتواند احساسات مختلف را شناسایی و تفکیک کند، برای هر کدام اسم و توصیف داشته باشد و مهارت پیدا کرده باشد برای هر احساسی باید چکار کند. تمام اینها کمک میکند این فرد بتواند در مورد احساسات دیگران نیز همینقدر آگاهانه و بالغانه برخورد کند.
حالا والدینی که خودشان در کودکی دچار فقر در تعامل عاطفه بودند و تغذیه احساسی مناسب و کافی نداشته اند قطعا قادر به تغذیه کودک خود نیز نخواهند بود.
افرادی که در چنین محیطی که از نظر عاطفی فقیر بوده بزرگ شده اند معمولا حالات زیر را در خود تجربه میکنند:
1- بیش از حد دلیل رفتار و کارهایشان را توضیح میدهند.
2- وقتی میخواهند با دیگران مرز و محدوده تعیین کنند، حس عذاب وجدان دارند.
3- اینکه دیگران حس خوبی داشته باشند را به خوشی خودشان ترجیح میدهند.
4- از اینکه دیگران را ناراحت یا نا امید کنند بشدت میترسند.
5- آماده هستند همه جا خودشان را بندازند وسط و ایثار کنند تا مساله ای ختم به خیر شود.
6- وقتی درباره والدین شان حرف میزنند حواسشان هست چیز بدی ازشان نگویند تا مبادا سرزنش والدین تلقی شود.
7- احساس میکنند هیچ چیز ویژه و خاصی ندارند.
8- احساس اضافی بودن و زیادی بودن دارند.
9- فکر میکنند برای معاشرت آدمهایی سخت و نخواستنی هستند.
10- حس میکنند به اندازه کافی قدردان دیگران نیستند.
11- وقتی بهشان لطف شود، معذب میشوند.
12- حس میکنند نا امید کننده هستند.
13- حس میکنند باعث رنجش و آزار دیگرانند.
14- در هر تعارضی با دیگران حس مقصر بودن دارند.
15- وقتی احساساتی مثل غم یا خشم دارند، فکر میکنند باید سریع از شرشان خلاص شوند.
16- برایشان سخت است احساسات منفی شان را به دیگران بگویند و درد دل کنند.
طبیعتا تجربه موارد گفته شده زندگی را برای این افراد تلخ و دشوار میکند.
اگر فردی هستید که این حالات رو دارید، سعی کنید به کمک رواندرمانی پختگی عاطفی را در خودتان ایجاد کنید تا از تلخی زندگی برایتان کم شود. همچنین اگر فرزند کودک یا نوجوان دارید بفکر تغذیه عاطفی خود و سپس آنها باشید.