چرا ما دست به فرافکنی احساسات می زنیم؟ - لوکال سایکولوژی

15 دقیقه مشاوره رایگان با هر رواندرمانگر جهت آشنایی بیشتر خدمات

خدمات روانشناسی برای فارسی زبانان کل دنیا

بعدا بخوان

0 مورد

تاریخ انتشار

2 می 2021

دسته بندی

عنوان های این مقاله

اگر این مقاله مفید بود امتیاز دهید.

5 / 5. 1

عنوان های این مقاله
فرافکنی احساسات

فرافکنی احساسات وقتی اتفاق می افتد که آن احساسات برای روان من تهدید کننده باشد.

بطور کلی روان انسان طوری شکل می گیرد که دائما از فرد مراقبت کند، در این متن توضیح می دهیم که یکی از این مراقبت ها همان فرافکنی احساسات است. البته ممکن است گاهی این مراقبت ها شبیه دوستیِ خاله خرسه بنظر بیایند، ولی بهرحال دستگاه روانی در مقابل هر آنچه برای فرد تهدید کننده تجربه شود، دست به دفاع و مراقبت کردن می زند ( منظورمان از دفاع، همان مکانیزم های دفاعی در روان انسان هستند که حتما در موردش شنیده اید). همچنین روان انسان حاضر نیست چیزی که برایش تهدید کننده باشد (حتا اگر مال خودش باشد) را در خود نگه دارد و آنرا از آن خود بداند بلکه آن را به بیرون از خود نسبت می دهد و به بیرون پرت می کند.

منظور از تهدید ، دقیقا تهدید به نابودی نوزاد و بعدا تهدید به فروپاشی فرد است.

روان انسان در اوایل زندگی در شکننده ترین حالت خود بسر می برد و در نتیجه ممکن است هرچیزی برایش تهدیدی جدی تلقی شود. یک دسته از این تهدیدها داشتن حس های ناخوشایند است. برای مثال تحمل و پذیرش احساسی مثل خشم به مادر که از همان ابتدای زندگی در نوزاد وجود دارد (یک نوزاد هر بار که شیرش دیر برسد خشمگین می شود)، برای نوزاد سخت است، زیرا نوزاد در آن دوره از زندگی خودش را خیلی قدرتمند تجربه می کند و حس می کند حاصل جمع “خشمی” که به مادر دارد بعلاوه “قدرتی” که دارد می تواند باعث نابودی مادر شود. از آنجاییکه مادر اتفاقا همان منبع تغذیه کننده نوزاد هم می باشد، پذیرش خشم به مادر به معنی نابود کردن مادر و سپس نابودی خودش می شود. اینجا نوزاد یک کار خلاقانه می کند و خشمی که به مادر دارد را گردن مادر می اندازد و میگوید مادر به من خشم دارد، یعنی خشم خود را فرافکنی (Project) می کند به مادر. در این حالت که مکانیزم دفاعی از نوع فرافکنی احساسات شکل گرفت،  نوزاد خودش را از یک اضطراب شدید “نابودی خود و مادر” خلاص کرده و به جایش مشغول به مراقبت از خود در مقابل خشم مادر می شود که بنظر راحت تر از اضطراب نابودی است. خشم یکی از ابتدایی ترین حس های تهدید کننده و ناخوشایند برای انسان است.

ولی با گذشت زمان انسان حس های ناخوشایند دیگری مثل حسادت را نیز تجربه می کند که برای روانش شاید قابل پذیرش نباشد، در این حالت هم کارهای خلاقانه ای شروع می شوند و فرد آن حس غیر قابل پذیرش را پرت می کند سمت دیگران، یا به عبارتی Project می کند روی افراد دیگر، مثلا ” فلانی به من حسادت می کند” را همه مان شنیده ایم و احتمالا خودمان هم بکار برده ایم. همه ما برای اینکه بتوانبم حس های ناخوشایند و تهدید کننده را مال خود بدانیم و آن ها را بپذیریم، نیاز داریم ظرفیت روانی خود را افزایش دهیم تا تحمل این حس ها را داشته باشیم. زمانیکه تحمل حس های خود را نداریم، طبیعتا وجود آن حس در خود را انکار می کنیم، و از آنجاییکه این حس بالاخره وجود  دارد و در روابط خودش را نشان می دهد، چاره ای که ناخودآگاه برایش پیدا می کنیم این است که آن حس را گردن فرد دیگر بیندازیم و نمود آن حس را در دیگری ببینیم و اتفاقا بدمان هم بیاید و تقبیح هم بکنیم، مثل فلانی خیلی خسیسه، فلانی خیلی شهوت رانه، فلانی خیلی بی رحمه. در واقع هر وقت متوجه شدیم برخی ویژگی ها در دیگران مارا شدیدا آزرده می کند، بدانیم این همان چیزیست که در ما هم وجود دارد ولی نمی توانیم آن را بپذیریم.

نظرات شما ارزشمند است

نشانی ایمیل شما محفوظ می ماند

0 پاسخ

    1. Projection, ازمکانیزم دفاعی های خیلی نپخته و ابتدایی است، با کمک تراپیست میتونید راه های دیگری برای مواجه شدن با احساسات غیر قابل تحمل پیدا کنید، کم کم پروجکشن هم کاهش پیدا میکنه

        1. ابزارهای روانی ما برای زندگی کردن و کنار آمدن با مسائل هستند،که تقریبا life style ما رو شکل میدن

    1. درسته ، از مکانیزمهای ابتدایی و رایج هممون است

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هجده − 3 =

شما با موفقیت عضو خبرنامه شده اید.