بررسی دلایل مراجعه کم مردان به روانشناس - لوکال سایکولوژی

15 دقیقه مشاوره رایگان با هر رواندرمانگر جهت آشنایی بیشتر خدمات

خدمات روانشناسی برای فارسی زبانان کل دنیا

بعدا بخوان

0 مورد

تاریخ انتشار

1 نوامبر 2020

دسته بندی

عنوان های این مقاله

اگر این مقاله مفید بود امتیاز دهید.

0 / 5. 0

عنوان های این مقاله
بررسی دلایل مراجعه کم مردان به روانشناس

میزان مراجعه به روانشناس در زنان و مردان

بسیاری از پژوهش ها نشان داده اند که زنان نگرش بهتری به گرفتن کمک از روانشناس دارند و دیده شده است که در مواقع لزوم، زنان بیشتر از مردان به روانشناس مراجعه داشته اند. این نرخ پایین تقاضا برای گرفتن کمک از روانشناس که در مردان دیده می شود، گاهی اوقات باعت بحرانی شدن وضعیت آنان شده و حتی می تواند منجر به خودکشی در آنان شود. حتی زنانی که افکار خودکشی دارند، بیش از مردانی که افکار خودکشی دارند اقدام به کمک گرفتن از روانشناس می کنند. در واقع مردان با آشفتگی های هیجانی و روانی، چه خفیف و چه شدید با احتمال کمتری نسبت به زنان به مراکز مشاوره و روانشناسان مراجعه می کنند.
این در حالیست که میزان کمتر مراجعه به روان درمانی در مردان، نمی تواند به دلیل سلامت روانی بیشتر آنان باشد؛ بلکه باید به تفاوت بین زن و مرد در” درک نیاز روانشناختی” و رفتار “کمک گرفتن” مربوط باشد، که مردان در هر دو مورد به دلایلی ضعیف تر از زنان عمل می کنند (در مورد جامعه کلی صحبت می کنیم و طبیعتا درصدی از مردان از این حیطه خارج می باشند). به یافته های زیر توجه کنید:

• از یک نقطه نظر، تفاوت زنان و مردان در گرفتن کمک از روان شناسان به این مربوط می باشد که زنان به راحتی احساس آشفتگی و ناراحتی را شناسایی می کنند. زنان نسبت به مردان راحت تر می پذیرند که یک مشکل هیجانی و یا آشفتگی روانی دارند. در حالیکه مردان در تشخیص این مطلب که ممکن است مشکل هیجانی و روانشناختی داشته باشند، ضعیف تر از زنان می باشند. بطور معمول مردان مشکلات و ناراحتی های روانشناختی خود را به عنوان مسائل و سختی های عادی و روزمره تلقی می کنند.
• عامل دیگر میتواند مرتبط با ترس از دست دادن کنترل و استقلال آنان باشد. متاسفانه بسیاری از مردان بگونه ای بزرگ شده اند که از هرگونه شرایطی که باعث شود احساس کنند کنترل خود از دست می دهند، اجتناب می کنند. مردان استقلال و خود کفایی را بگونه ای باارزش می دانند که همین امر منجر به عدم استفاده از خدمات روان درمانی می شود؛ چرا که گرفتن کمک با استقلال آنان در تعارض است. مردان در برابر گرفتن کمک مقاومت دارند به این دلیل که فکر می کنند قدرت و مقام آنان زیر سوال می رود؛ بطوریکه برای بسیاری از مردان گرفتن کمک از روان شناس منجر به احساس شرم و تحقیر ناشی از تسلیم خود به درمانگر می باشد.
• مراجعه به روان شناس برای گرفتن کمک می تواند برای مردان چالش برانگیز باشد، چرا که بنظر می رسد مردان گرفتن کمک را مساوی با شکست و ضعیف بودن می دانند. برای مثال می توان به وفور در مردان مشاهده کرد که در حال گم شدن در مسیری، به سختی حاضر به پرسیدن آدرس می شوند. همچنین بر اساس تحقیقات انجام شده، مردان رفتار “کمک گرفتن” را یک ویژگی زنانه می دانند که ناشی از ناتوانی و ضعف است. مردانی که هرکاری می کنند تا مبادا رفتارشان زنانه تعبیر شود به احتمال کمتری از روانشناس کمک خواهند گرفت.
• مردان همچنین از برقراری صمیمیت و نزدیکی روانی واهمه دارند و در نتیجه تمایل آنان در بیان مشکلات به یک درمانگر کاهش می یابد.
• از عوامل دیگر می توان به دیدگاه مردان به ابراز احساسات اشاره کرد که آن را برای خود یک رفتار اشتباه می دانند. برای مثال به اکثر مردان در دوران کودکی آموخته شده که “مردها گریه نمی کنند” و در نتیجه اینگونه افراد تمایل به مخفی کردن احساسات خود دارند تا مبادا بر خلاف آموخته های اجتماعی رفتار کرده باشند. مردان و پسران می آموزند که ابراز احساسات خود را محدود سازند تا برچسب ضعیف بودن و ناشایستگی به آنان زده نشود. درواقع مردان بیشتر تمایل دارند در تعامل با دیگران “مفید بودن” را تجربه کنند و نه “ابراز گر و بیان گر بودن” را. مفید بودن می تواند حس قدرتمند بودن را ایجاد کند، و این خود با آموزه های اجتماعی در مورد “مردانه بودن” هم خوانی دارد. بطور کلی باورهای سنتی “مرد بودن” مانند مستقل بودن و تکیه کردن بر خود، احساساتی نبودن، خودمختار بودن و ابرازگر نبودن می توانند موانع مهمی در این راه محسوب شوند.

گیر افتادن در نقش های مردانه برای زندگی پر تنش امروزی کارکرد مثبتی ندارد

آنچه لازم است به تمام مردان و زنان آموزش داده شود این است که رفتارها را به جنس و جنسیت خاصی نسبت ندهند بلکه بدانند هر رفتاری بر اساس یک نیاز بشری بروز پیدا می کند و هر زن یا مردی حق دارد کمک بگیرد، احساساتی شود، ناتوان شود و غیره. نسبت دادن رفتارهای خاص به جنس مونث یا مذکر بطور تدریجی در طول سالیان طولانی شکل گرفته و وارد فرهنگ ها شده است که به آنها “هنجارهای جنسیتی” گفته می شود. در دوران مدرن امروزی می بینیم این هنجارهای ساختگی بیش از اینکه برای زندگی بشری کمک کننده باشد، برای زنان و مردان تا حدی دست و پاگیر شده اند، چرا که در سطح جوامع امروزی عملا زنان و مردان کارهای جنس مخالف را بناچار انجام می دهند واینکه آن کارها و رفتارها را مغایر با هنجارهای تعریف شده بپندارند، ممکن است تجربه احساسات شدیدی مانند شرم و تحقیر را بدنبال داشته باشد که بسیار مخرب بوده و به کاهش سطح سلامت روان افراد می انجامد.

در صورت تمایل به تجربه روان درمانی از روان درمانگرهای مجموعه می می توانید کمک بگیرید.

نظرات شما ارزشمند است

نشانی ایمیل شما محفوظ می ماند

0 پاسخ

  1. من با دوست پسرم این مساله رو داریم حاضر نیست تراپی بشه ،. حتا دلش نمیخواد من هم تراپی برم!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوزده − 12 =

شما با موفقیت عضو خبرنامه شده اید.