صلح با گذشته میتواند آینده بهتر و متفاوتتری بسازد. اما ما بسیار وسوسه میشویم که زندگی خود را بر اساس تروماهای قبلی اداره کنیم که میتواند آینده ما را تحت تاثیر قرار دهد. البته این گذشته نیست که مردم را درگیر خود نگه میدارد، بلکه عادتهاست که ریشه در تکامل ما دارد. اگر ببری در جنگل به شما حمله کرد، طبق قانون بقا بهتر است آن را فراموش نکنید، تا مبادا دوباره غافلگیر شوید.
علاوه بر این، مغز ما برای جستجوی نظم در محیط تکامل یافته است. اگر بفهمیم چه اتفاقی در حال رخ دادن است کمتر آسیب میبینیم. اتفاقات ناخوشایند نظم موجود را مختل میکند و هرج و مرج به وجود میآورد. مغز ما مجبور است به محل آسیب برگردد تا سعی کند «مورد را حل کند»، اتفاقات را کنار هم بگذارد و نظم را به جهان ذهن ما بازگرداند.
پس جای تعجب نیست که عبور از اتفاقات تلخ و صلح با گذشته برای انسانها دشوار باشد. درمانگران نیز اغلب برای کمک به مراجعان در مقابله با مشکلات کنونی، از روش بازگرداندن آنها به اتفاقات ناخوشایند در دوران کودکی استفاده میکنند. نسبت دادن مشکلات کنونی به ترومای گذشته، نظم را به روایت اتفاقات باز میگرداند و باعث میشود همه چیز روشن و واضح شده و حس اطمینان در ذهن فرد ایجاد شود.
رویارویی با ترومای گذشته
مواجهه با خاطرات تلخ و ناگوار به معنای درهم تنیدگی با احساسات منفی است. کولاک احساسات منفی، به تعبیر لئونارد کوهن، می تواند نظم ذهن را تحت الشعاع قرار دهد. در این شرایط مدیریت احساسات مهارتی است که بسیار کمک کننده خواهد بود که میتوان روی احساسات مسلط شد. این مواجهه با احساسات منفی به طور کلی سه فرآیند مرحلهای دارد.
اول، ما باید تشخیص دهیم که احساسات بخشی از تجربه ما هستند، نه تمام آن. احساسات شما متعلق به شما هستند، اما آنها شما نیستند، همانطور که امواج، اقیانوس نیستند.
دوم، ما باید یاد بگیریم که احساسات خود را بپذیریم. پذیرش به معنای توافق یا دوست داشتن نیست. گوش دادن با دقت به کسی، نیازی به قضاوت کردن او ندارد و یا لزوما نشانه موافقت با آنچه می گوید نیست. پذیرش عاطفی، گوش دادن با دقت، به خود است.
مطالعه بیشتر : آیا شما هم دائم میخواهید دیگران را راضی نگه دارید ؟
سوم، ما باید بدانیم که اطلاعات منتقل شده توسط احساسات ما، در اکثر مواقع تحریف شده یا ناقص است. اینکه شما احساس بدی دارید به این معنی نیست که شما بد هستید یا وضعیت شما بد است. بنابراین، ما نباید کورکورانه از احساسات خود اطاعت کنی. باید یاد بگیریم که با استفاده از عقل، تجربه، اهداف معنادار و ارزشهای شخصی به تصمیمی سنجیده، به جای تصمیمی هیجانی برسیم.
عبور از تلخیها و صلح با گذشته به خودی خود اتفاق نمیافتد و نیاز به تلاش هدفمند و مداوم دارد. این رویکرد، اتفاقات و تلخیهای گذشته را بدون مقدس نمودن آنها، به عنوان ستونهای هویت تایید میکند و ما را راهنمایی میکند تا مهارتهای بهداشت روانی مورد نیاز برای ارزیابی دقیق، مقابله موفقیت آمیز و در نهایت صلح با گذشته را به دست آوریم.
10 پیشنهاد برای کاهش دشواری عبور از تروما و صلح با گذشته
اتفاقات ناگوار واقعیت زندگی هستند. از آنجایی که آنها قدرت بیشتری برای ثبت در ذهن دارند، نیاز به ایجاد تغییراتی در طرز فکر نسبت به گذشته و انجام برخی کارهای تاثیرگذار در جهت صلح با گذشته دارد تا بتوان از قدرت تروما کم کرد و از آن عبور نمود.
درد خود را انکار نکنید.
وقتی دست خود را میبرید، بدن شما تلاش میکند تا بهبود یابد. زخمهای روانی متفاوت هستند. تا زمانی که درد خود را نشناسید و آن را توصیف نکنید، نمیتوانید درمان روانشناختی را شروع کنید. زندگی به شما اجازه نمیدهد فقط به این دلیل که به شما یاد دادهاند “پسرا گریه نمی کنند” و این مساله درونی نیز شده است، بتوانید با از اتفاقات ناگوار عبور کنید. در صورتی میتوانید در مسیر صلح با گذشته موفق شوید که احساسات خود را بیان کنید و آنها را بپذیرید.
خود را پنهان نکنید.
ممکن است بخواهید در واکنش به یک اتفاق تلخ، خود را در خانه پنهان کنید. باید بدانید که این راه زندگی نیست. شما خود را از زندگی دور میکنید اما زندگی بدون شما نیز ادامه دارد. وقتی بیش از حد از چیزی که دردناک است دوری میکنید، از چیزهای معناداری در زندگی دور میشوید.
احساسات خود را ببینید.
چشمهای بسته، فکهای فشرده، «تقویت قدرت» خود میتواند آسیبزاتر باشد. حتی اگر کاری را که مهم است انجام دهید، همچنان ناامن بودن آن را تقویت می کنید سرعت خود را کم کنید و نفس بکشید. با دقت به بدن خود توجه کنید. مشاهده و توصیف کنید. به احساسات خود یک نام بدهید. بگذارید ذهن و بدنتان بدانند که دیدن چیزهایی که ندیدهاند، احساس کردن چیزهایی که احساس نشدهاند و بیان چیزهایی که گفته نشده برای شما بیخطر است.
از خود مراقبت کنید.
حواس پرتی یک شمشیر دو لبه است. دست از تهمت زدن به خود بردارید! موزیکی که برایتان جالب است، گوش دهید. حمام آب گرم و ماساژ میتواند به آرامش ذهنی شما کمک بسیاری بکند. خود را دوست بدارید و از خود مراقبت کنید.
مطالعه بیشتر : مسیر درست برای رشد فردی چیست؟
درد میتواند یک راهنما باشد.
ذهن شما ممکن است پیشنهاد دهد که برای همیشه در درد گذشته غوطهور شوید، به عنوان مثال خاص باشید یا اثبات کنید که همه چیز زندگی ناعادلانه است. این یک تله است. طعمه را نگیرید. درد نشان افتخار نیست. با این درد است که یاد میگیریم چه چیزی مهم است و چه چیزی نیاز به مراقبت و توجه دارد. از درد به عنوان راهنما استفاده کنید. بگذارید به شما کمک کند که درگیر نشوید، بلکه برای اصلاح تلاش کنید.
احساسات ماندگار نیستند.
وقتی احساس خوبی داریم، آرزو میکنیم کاش همیشه این لحظه و احساس ادامه پیدا کند. لحظهای که به این احساسات وابسته میشویم، آنها شروع به محو شدن میکنند. مثل پرندهای که روی شانهات نشسته است، لحظهای که میخواهی آن را بگیری، پرواز میکند. از احساسات خوب تا زمان ماندگاری آنها لذت ببرید، اما بگذارید در زمان خودشان بروند. احساسات ثابت چیزی به ما نمیآموزند؛ همین طور که ماندگار نیستند.
با خود مهربان باشید.
ذهنها میتوانند نامهربان باشند. در مواجه با احساسات منفی، شما خود را به یک مارپیچ از قضاوت و سرزنش دعوت میکنید. وقتی احساس ناراحتی میکنید، با خود مهربان باشید. اشکالی ندارد اگر کمک بخواهید. به ویژه زمانی که تصور میکنید لیاقت کمترین محبت را دارید، بیشتر با خود مهربان باشید.
بهبودی به زمان نیاز دارد.
عجله نکنید! هدف این است که به تدریج یاد بگیرید که اجازه دهید احساسات نقش مناسبی در زندگی شما ایفا کنند. “شفا” به معنای “کل” است و نمی توان در یادگیری کامل بودن عجله کرد. نیاز به زمان و صبر دارد.
هدف را پیدا کنید.
ما حاضریم دردی را تحمل کنیم که بیخطر باشد و هدف واقعی داشته باشد. در باشگاه شما با خیال راحت اما با شدت ورزش میکنید، چون میدانید دردهای عضلانی بخشی از فرآیند ایجاد قدرت و انعطاف پذیری است. در رسیدن به صلح با گذشته نیز همین طور است. وقتی در مسیر قرار میگیرید، ذهن و بدن شما پیام ایمنی را دریافت میکند و با شما همراه میشود. هدف را فراموش نکنید؛ چرا که بدون هدف تلاش شما بیمعنی خواهد شد.
حمایت دیگران را بپذیرید.
ما موجوداتی اجتماعی هستیم. هر چند که در دنیای امروز افراد از مشکلات دیگران فرار میکنند و خود را درگیر مسائل دیگران نمیکنند و در مقابل افراد زیادی هستند که رنج خود را بازگو نمیکنند. این برخلاف طبیعت ماست. سفر زندگی، سفری با دوستان و خانواده است. میتوانید در مسیر صلح با گذشته از راهنماییهای درمانگر، دوستان و افراد دیگر استفاده کنید و خود نیز آموختهها و تجربیاتتان را با دیگران به اشتراک بگذارید. حمایت دیگران میتواند مسیر را هموارتر کند.
سخن پایانی
ترومای گذشته و تلاشهای ذهن برای حل کردن و عبور از آن، انرژی بسیاری نیاز دارد و همراهی یک فرد متخصص و آگاه میتواند کمک کند موانع مسیر صلح با گذشته را راحتتر از مقابل راه برداریم. درد و اتفاقات تلخ را بپذیرید، دفاعهای بیهوده ذهن خود را بشناسید و یاد بگیرید که چگونه از احساسات برای ایجاد یک زندگی آزاد پر از هدف، عشق و معنا استفاده کنید. اگر به روش درست عمل کنید، احساسی شفابخش خواهید داشت.
سوالات متداول
انسانها چگونه به ترومای گذشته واکنش نشان میدهند؟
معمولاً سه نوع واکنش به اتفاقات ناگوار وجود دارد. برخی افراد گیر میکنند و از نظر روانی فلج میشوند. برخی دیگر ناامیدانه عمل میکنند و از هر فرصتی برای احساس امنیت استفاده میکنند، اگرچه اعمال ناامیدانه آنها میتواند منجر به مشکلات بیشتر و قربانی شدن شود. برخی دیگر نیز در پی مصیبتها و آسیبها، موفق میشوند رشد کنند و زندگی جدیدی بسازند.
چگونه میتوان به صلح با گذشته رسید؟
یک شمای جدید بسازید. کاری را برای انجام دادن آغاز کنید. هدف داشته باشید. پیشگویی میتواند میان هدف و عمل شما شکاف ایجاد کند. اگر به شکست فکر میکنید و با تردید درباره هدف خود صحبت میکنید، احتمال شکست خود را افزایش میدهید. اما اگر با زبان قاطع درباره هدف خود صحبت کنید، تلاش بیشتری برای موفقیت خواهید کرد.
برای رزرو وقت به صورت آنلاین یا از طریق واتس اپ اقدام کنید