آیا شما هم دائم میخواهید دیگران را راضی نگه دارید ؟ خوبترین و مفیدترین بودن، هرگز “نه” نگفتن، لطفهای بزرگ کردن و همیشه برای کمک در صحنه بودن، صرف کردن زمان زیادی برای انجام کارهایی برای دیگران و همیشه در کنار آنها بودن. تا اینجای کار شاید این ویژگیها بسیار خوب به نظر برسند، اما متأسفانه باید بگویم که اینها میتوانند یک الگوی رفتاری بسیار ناسالم باشد.
فردی را در نظر بگیرید که به دلیل افزایش وزنی که اخیرا داشته است میخواهد ورزش را شروع کند، اما عنوان میکند وقت کافی برای ورزش کردن ندارد. وقتی دقیق میشویم درمییابیم که او تمام وقتش را صرف مراقبت از افراد دیگر میکند. جدا از رسیدگی به همسر و فرزندان خود، وقت زیادی را صرف انجام کارهای مادر و پدر پیرش هم میکند.
پس وقتی که میگوید وقت ورزش کردن ندارد، حق با اوست. او صرفا به دنبال بهانهای برای ورزش نکردن نیست و اگر بخواهد به تمام این تعهدات پایبند باشد، قطعا فرصتی برای ورزش کردن برایش باقی نمیماند. مشکل آنجاست که او از تمام خواستهها و الویتهای خود میزند، در این مورد حتی از سلامتی خود هم میزند، تا بتواند کارهایی برای دیگران انجام دهد.
اما چرا ما ممکن است دائم به دنبال راضی و خشنود نگه داشتن دیگران باشیم؟
به طور معمول، نیاز شدید به راضی کردن و مراقبت از دیگران عمیقاً ریشه در ترس از طرد شدن و/یا ترس از شکست دارد. ترس از طرد شدن زیربنای این احساس است که “اگر هر کاری که از دستم بر میآید برای خوشحال کردن این شخص انجام ندهم، ممکن است او من را ترک کند یا دیگر مراقب من نباشد”.
ترس از طرد شدن می تواند ریشه در روابط اولیه ما با والدینمان باشد. اگر ما با والدینی بزرگ شده باشیم که از نظر عاطفی در دسترس نبودهاند، عشق بی قید و شرط به ما ندادهاند، منتقد بسیار سختگیر ما بودهاند و یا ما را طرد و رها کردهاند، ممکن است در بزرگسالی دائم به دنبال راضی و خوشحال نگه داشتن دیگران باشیم.
مطالعه بیشتر : مهاجرت چه بر سر روابطمان میآورد ؟
بزرگ شدن با چنین والدینی و پذیرش نقصها و کاستیهای والدین آنقدر برای کودک اضطرابآور است که به طور ناخودآگاه ترجیح میدهد علت این رفتار آنها را در خود جستوجو کند.
پس این تصور در ذهن او شکل میدهد که حتما مشکل از من است که والدینم از من دوری میکنند، به اندازه کافی محبت نمیکنند و یا دائم از من ایراد میگیرند و اگر بیشتر تلاش کنم و آنها را همه جوره راضی نگه دارم، آنها دیگر مرا طرد نخواهند کرد. این باور شکلگرفته در کودک ممکن است از رابطه کودک با والدینش فراتر برود و اینگونه تعمیم پیدا کند که “اگر من اشتباهی مرتکب شوم و یا دیگران را ناامید کنم، مجازات میشوم، پس برای اینکه مجازات نشوم باید دیگران را ناامید نکنم.”
تلاش برای راضی نگه داشتن دیگران چه عواقبی میتواند داشته باشد؟
نادیده گرفتن خود: وقتی ما همواره به فکر دیگران و خوشنودی آنها هستیم، زمان بسیار کمی را به مراقبت از سلامتی خود اختصاص میدهیم. تلاش ما برای مراقبت از دیگران، زمانی را که برای تحرک داشتن و ورزش کردن، استراحت کردن و کاهش استرس و یا برنامهریزی برای وعدههای غذایی سالم نیاز داریم، از ما میگیرد در نتیجه ممکن است بیشتر در معرض مشکلات مربوط به سلامتی قرار بگیریم.
مراقبت کردن از دیگران چیز بدی نیست، اما به شرط اینکه این کار به ضرر خودمان تمام نشود. آنچه لازم است تعادل است. مراقبت از خودمان، به ما انرژی لازم برای مراقبت از دیگران را میدهد. تصور کنید در حال رانندگی هستید تا غذا و آب را به افراد زلزلهزده برسانید. اگر برای رسیدن به زلزلهزدگان آنقدر عجله داشته باشید که هر چند وقت یکبار برای سوخت گیری توقف نکنید، در نهایت در کنار جاده متوقف خواهید شد و به هیچکسی کمکی نخواهید کرد. نادیده گرفتن خود یکی از عواقب تلاش برای راضی نگه داشتن دیگران است
پرخاشگری منفعلانه: با گذشت زمان و با نشان دادن از خودگذشتگیهای بیش از حد، ما احتمالاً در سکوت از افراد مهم زندگیمان عصبانی و دلخور خواهیم بود. میل ما به مهربانی بیش از حد، این خشم را نادیده میگیرد و سرکوب میکند اما آن را از بین نمیبرد و این عصبانیت ابراز نشده اغلب به پرخاشگری منفعلانه تبدیل میشود. زمانی که اظهار نظرهای تند میکنیم، شوخیهای طعنهآمیز میکنیم و یا اقدامات ظریفی انجام میدهیم که اجازه میدهد کمی از احساسات منفی ما بیرون بیاید (مثلاً لطفی را انجام میدهیم، اما به روشی نیمه کاره و با منت) فردی منفعل پرخاشگر هستیم.
برقراری ارتباط با احساسات خود تنها راه برای جلوگیری از رنجش و نشان دادن رفتارهای منفعل پرخاشگرانه است. اگرچه ممکن است طرف مقابل از شنیدن ناراحتی ما خوشحال نشود یا مسئولیت چیزی که ما را ناراحت کرده است به عهده نگیرد، اما نتیجه آنقدری اهمیت ندارد که صحبت کردن دارد. مهم این است که ما به احساساتمان آگاه باشیم، به آنها اهمیت دهیم و ابرازشان کنیم.
کاهش توانایی لذت بردن: زمانی که ما با زیر پا گذاشتن خواستههایمان، خود را در موقعیتی قرار میدهیم که باب میل دیگران است، امکان اینکه از آن موقعیت لذت ببریم بسیار کاهش پیدا میکند. اینگونه میشود که ما در آن موقعیت صرفا حضور فیزیکی داریم، در واقع انگار آنجا هستیم و نیستیم. اما با کمتر قرار دادن خود در موقعیتهایی که باب میلمان نیست و شارژ مجدد خود، قادر خواهیم بود که بیشتر لذت ببریم و در موقعیتهای مختلف به طور فعالتری حضور داشته باشیم.
مطالعه بیشتر : مشکلات سلامت روان انگ نیستند
استرس و افسردگی: وقتی وظایفی بیشتر از توانمان بر عهده داشته باشیم، استرس را تجربه میکنیم. تلاش افراطی برای راضی نگه داشتن دیگران میتواند به چرخهای معیوب از استرس مزمن و رفتارهای ناسالم بیانجامد. اگر دائماً این احساس را دارید که بیش از حد مشغولید و برای هر کسی غیر از خودتان کارهای بسیاری انجام میدهید، ممکن است در این چرخه گیر کرده باشید. شاید دارو بتواند استرس و افسردگی ناشی از این رفتارها را درمان کند، اما این چرخه را نمیشکند. شکستن این چرخه را میتوان با قدمهایی بسیار کوچک شروع کرد. مسئولیتی کوچک را که همیشه بر عهده گرفته بودید، کنار بگذارید تا زمانی را برای خود آزاد کنید.
مورد سوء استفاده قرار گرفتن: با همیشه بله گفتن به درخواستهای دیگران، آنها نیز ممکن است با درخواست بیش از حد معقول، از محبت شما سوء استفاده کنند. حتی بدتر از آن، ممکن است شما هدف افراد استثمارگر و بهرهجو شوید زیرا آنها به سرعت متوجه میشوند که شما به سختی میتوانید نه بگویید، بنابراین تا آنجا که میتوانند از شما میگیرند. حتی افرادی که عموماً استثمارگر نیستند نیز ممکن است از این مزیت استفاده کنند. زیرا شما هیچ مرزی برای خود تعیین نکردهاید که آنها متوجهاش شوند و به آن احترام بگذارند. در هر صورت، درخواستهای افراد دیگر بسیار زیاد خواهد شد. مورد سوء استفاده قرار گرفتن یکی از عواقب تلاش برای راضی نگه داشتن دیگران است
ما با پذیرفتن و یا رد کردن رفتارهایی که از دیگران میبینیم، به آنها یاد میدهیم که چگونه با ما رفتار کنند. اگر کسی از ما سوء استفاده میکند، فقط بار اول تقصیر اوست. بعد از آن تقصیر ماست که به او اجازه میدهیم با ما به آن شکل رفتار کند. ما با تعیین حد و مرز در مورد آنچه که میپذیریم و آنچه که نمیپذیریم، به دیگران میآموزیم که چگونه میتوانند و نمیتوانند با ما رفتار کنند.
هنگامی که این حد و مرزها را تعیین کردیم، پایبندی به آنها نیز مهم است. چالش دیگر این است که اگر همه به بله گفتن ما عادت داشته باشند، ممکن است وقتی ما شروع به نه گفتن میکنیم، آنها ناامید یا عصبانی شوند و در ما احساس گناه شکل بگیرد. نادیده گرفتن احساس گناه بسیار مهم است. ما شایسته مراقبت از خود هستیم؛ این چیزی نیست که هرگز در مورد آن احساس گناه کنیم.
در جهت متوقف کردن تلاشهای بیشمارمان برای راضی نگه داشتن دیگران چه کار کنیم؟
اول از همه باید “نه” گفتن را تمرین کنیم. نه گفتن به چیزهایی که نمیخواهیم انجام دهیم. ممکن است مدتی طول بکشد تا بفهمیم که چه کاری را واقعا خودمان میخواهید انجام دهیم و چه کاری را از سر وظیفه انجام میدهیم.
برای متوقف کردن تلاش راضی نگه داشتن دیگران خوب است از قبول مسئولیتهای جدید پرهیز کنیم و بپذیریم که دنیا ناعادلانه است و این وظیفه ما نیست که به همه کمک برسانیم و آنها را خوشحال کنیم. گاهی کمک خوشحال کردن دیگران آنقدر برای ما خوشایند میشود که ممکن است احساس کنیم ما تنها کسی هستیم که میتوانیم همه چیز را مدیریت کنیم و همه راضی نگه داریم و دیگران بدون ما نمیتوانند از پس خودشان بربیایند. در حالی که ما نیز محدودیتهایی داریم و درست کردن همه چیز و راضی نگه داشتن همه غیرممکن است و تلاش برای انجام این کار فقط به خستگی ختم میشود.
در نهایت خوب است که تمرین کنیم اگر با کسی موافق نیستیم یا احساس میکنیم که با ما ناعادلانه رفتار شده و خواستههایمان نادیده گرفته شده، از خودمان دفاع کنیم. شاید اوایل این کار بسیار سخت باشد و احساس اضطراب را در ما برانگیزد. اما به تدریج و با نشستن با این احساسا خواهیم توانست خود را تغییر دهیم.
برای رزرو وقت به صورت آنلاین یا از طریق واتس اپ اقدام کنید